Your slept eyes at that coer of town are awake. Night screams it’s silence perfumed to breeze of your remembrance. Here I am, thinking about you. Slept with your remembrance. And you feel me well that think about me calmly, even better than moonlight. Even better that sunshine. When sun rises, you’re back and perfume of your thought is balm for the silence rooms of sleepers. And I feel you well. You, an elixir of all the sad hearts. You, alive heart for the tired eyes. And you, nice perfume of awakening. I
نگاه آرمیده تو در آن گوشه از شهر بیدار است. شب سکوت خویش را معطر به نسیم یاد تو فریاد می زند. همین جا من نشسته ام. به یاد تو. با یاد تو آرمیده ام. تو خوب می فهمی بودنم را که چه آرام می اندیشی مرا. حتی قشنگ تر از مهتاب. حتی قشنگ تر از آفتاب. روز که می شود، تو بر می گردی و عطر اندیشه ات مرهم آرمیده های اتاق های سکوت می شود. من خوب می فهمم بودنت را. ای اکسیر هر چه دل غمگین. ای زنده دل چشمان خسته. و ای عطر خوش بیداری. پا به پای بودنت خواهم بود.
will be until your being. Dance Me To The End Of...
ادامه مطلبما را در سایت Dance Me To The End Of دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : iman631 بازدید : 60 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 11:30